معنی بردگی و غلامی

حل جدول

بردگی و غلامی

رق

رِق


بردگی

رق، یوغ، اسارت، بندگی، غلامی، کنیزی

فرهنگ فارسی هوشیار

غلامی

بردگی


بردگی

اسارت، غلامی وبندگی

فرهنگ عمید

بردگی

غلامی، بندگی،


غلامی

حالت و وضع غلام بودن،
[مجاز] فرمانبرداری،
غلام بودن، بندگی، بردگی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

غلامی

بردگی، بندگی، خدمتکاری، نوکری،
(متضاد) اربابی


بردگی

اسارت، بندگی، زرخریدی، غلامی، کنیزی،
(متضاد) آزادگی

لغت نامه دهخدا

غلامی

غلامی. [غ] (اِخ) مولاناسعید غلامی. یکی از شاعران ایران بود. در صبح گلشن آمده: غلامی از خداوندان سخن برجسته، و شاهدان مضامین رنگین به غلامی طبع والایش کمر بسته، این بیت ازوست:
غلام خویشتنم خوانده ماه رخساری
سیاه بختی من کرد عاقبت کاری.

غلامی. [غ ُ] (حامص) بندگی. عبودیت. سمت غلام. غلام بودن. رجوع به غلام شود:
گر شوم بوده ای به غلامی به نزد خویش
با ریش شوم تر ببر ما هرآینه.
عسجدی (دیوان ص 35).
آن را که غلامی تو دادند
او را چه غم از هزار سلطان.
خاقانی.
به غلامی تو ما را به جهان خبر برآمد
گرهی ز زلف کم کن کمری فرست ما را.
خاقانی.
زمین بوسی کن از راه غلامی
چنان گو کاین چنین گوید نظامی.
نظامی.
ای شرف نام نظامی به تو
خواجگی اوست غلامی به تو.
نظامی.
مگر از هیأت شیرین تو میرفت حدیثی
نیشکر گفت کمربسته ام اینک به غلامی.
سعدی (طیبات).
به جز غلامی دلدار خویش سعدی را
ز کار و بار جهان گر شهیست عار آید.
سعدی (خواتیم).
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه ٔ بندگی زلف تو در گوشش باد.
حافظ.

غلامی. [غ ُ] (اِ) شکلی است از مروارید که قاعده ٔ آن مستدیر و محیط آن مستوی و رأس آن تیز، و گویی مخروط است و قاعده ٔ آن بعضی از کره است. رجوع به الجماهر بیرونی ص 125 و 127 و 129 شود.

غلامی. [غ ُ] (اِخ) یکی از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری قمری. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.


بردگی

بردگی. [ب َ دَ / دِ] (حامص) اسارت. اسار. برده شدن. اسیری. غلامی و بندگی واسیری. (آنندراج) (ناظم الاطباء). صفت برده. (از یادداشت مؤلف). یکی از رسومی بود که از قدیم بین تقریباً تمام ملل جهان متداول بود نه تنها اقوامی که به کشاورزی اشتغال داشتند از بردگان استفاده می کردند بلکه آنهایی که هم به بیابان گردی و زندگی ایلی روزگار میگذرانیدند از بردگان استفاده مینمودند. اصولاً تملک افراد مثل تملک زمین و آب و خانه یک نوع مالکیت مشروع محسوب میشد بردگی حتی قبل از تاریخ هم در بین النهرین و مصر متداول بوده است. در یونان قدیم قسمت عمده ٔاهالی شهرنشین بصورت بردگان زندگی میکردند. در زمان رومیها یک نوع بردگی متداول شد که آنرا بردگی مزرعه می نامیدند. از این نوع بردگان فقط در کارهای کشاورزی استفاده میشد علاوه بر اینها بردگان شخصی وخانگی نیز در شهرهای روم فراوان بودند. در قرون وسطی بردگی در کشورهای اروپایی و آسیایی متداول بود ولی از تعدادبردگان و شدت عمل با آنها کاسته شده بود. کشف سرزمینهای جدید آمریکا و پی بردن باینکه سیاه پوستان آفریقایی میتوانند در آب و هوای گرم قسمتهای جنوبی آمریکاو در مزارع وسیع کار کنند رونقی به تجارت برده داد و این بازرگانی بصورت وسیع و دنیاگیری درآمد اول باردر سال 1619 م. سیاه پوستانی از آفریقا بصورت برده به آمریکا برده شدند و بیشتر در مزارع ایالات جنوبی کشورهای متحده آمریکا بکار گماشته شدند در ایالات شمالی عده ٔ آنان زیاد نبود و خرید و فروش برده در آنجا ریشه پیدا نکرد. انقلابات فرانسه و آمریکا که هر دو مبتنی بر تساوی حقوق و آزادی بود بنای بردگی را متزلزل کرد. در سال 1804 م. بردگان سرزمین هائیتی طغیان کردند و مالکین و اربابان خود را از کشور بیرون راندندو کشور خود را مستقل و آزاد اعلام نمودند بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین از بدو تشکیل خود بردگی را در کشور خویش ملغی ساختند. جنبش های بشر دوستی و نوع پروری موجب شد که تجارت برده در سال 1807 م. در انگلستان ملغی شود. در کشورهای متحده ٔ آمریکا احساسات ضدبردگی از ایالات شمالی شروع شد و کسانی که طرفدار الغای بردگی بودند این اصل را یکی از هدفهای مبارزات سیاسی خود قرار دادند. قسمت عمده ٔ زد و خوردهایی که بین ایالات شمالی و جنوبی درگرفت (1820-1860 م.) براساس مبارزه با طرفداران آزادی بردگان و خرید و فروش آنها بود اما اصول بردگی در کشورهای متحده ٔ آمریکا ادامه داشت تا آنکه در سال 1863 م. اعلامیه ٔ آزادی بردگان توسط آبراهام لینکلن منتشر شد و در نتیجه ٔ پیروزی ایالات شمالی بر جنوبی این رسم در آمریکا منسوخ شد و بردگان آزاد شدند. پس از آنکه در سال 1888 م. کشور برزیل هم آزادی بردگان را اعلام کرد در تمام قاره ٔ آمریکا رسم بردگی برافتاد کنفرانس برلین (1885 م.) قانون بروکسل (1890 م.) و فعالیت های جامعه ٔ ملل مخصوصاً پیمان نامه ٔ 1926 به بردگی در کلیه ٔ کشورهای جهان بخصوص درآسیا و آفریقا خاتمه داد. (دایره المعارف فارسی).
- به بردگی گرفتن، اسیر کردن: پادشاه زادگان را چون اسیر شوندبه بردگی نگیرند.

فرهنگ معین

بردگی

بندگی، غلامی، اسارت. [خوانش: (بَ دِ) (حامص.)]

معادل ابجد

بردگی و غلامی

1323

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری